دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

یک خداحافظی... یک سلام...

با تمامی خوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود... صفحه ای دیگر از دفتر روزگار ورق خورد. برگی دیگر از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت...

.

.

.

سال 90 را دوست نداشتم.


برایم پر بود از "رنج ها"

              

                "تردیدها"


                "اشک ها"


                " از دست دادن ها"...


دنبال چیزی بودم که نمیدانستم چیست!

شاید هم میدانستم اما می ترسیدم از باورش.

.

.

.

اما

.

.

.

سال جدید را بدون "تردیدها"، "رنج ها" و "اشک ها" آغاز خواهم کرد.

این را دیگر قول می دهم... خدایا قول می دهم...


ما وارد ماجرایی بس عظیم می شویم...

.

.

.

سال نو مبارک...