حیاط شرکت ما یک درخت توت بزرگ دارد.
از اول بهار همگی منتظر رسیدن توت ها بودیم.
و امروز روز موعود فرا رسید.
پارچه بزرگی پهن شد.
دسته جاروبرقی برای تکاندن درخت از جا کنده شد!
و یکی از همکاران از درخت آویزان شد! چه آویزانی...
پس از چیدن توت ها سوری بر پا شد!
و ما به خاطر موفقیت بزرگی (در رفتن از زیر کار!) که بدست آورده بودیم، توت خوردیم و دوغ خوردیم و از زیر کار در رفتیم!