دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

دختری به نام ال...

اینجا یک جزیره است. جزیره من! جایی که من در آن زندگی کرده و افکار و عقایدخود را به قلم می آورم

وقتیکه افکار مرا قلقلک میدهند...

18 ساله بودم که عاشق جیمز هتفیلد شدم!


او را می پرستیدم


شبها بدون شنیدن Nothing else matters خوابم نمیبرد!


حتی کتاب شان را خریده بودم تا مبادا خدایی نکرده هنگام خواندن آهنگهایشان  زیر لب اشتباهی رخ دهد!


علاقه وسواس گونه ای در من ایجاد شده بود...


اتفاقی افتاد در طرز نگاه من به زندگی


که از متالیکا بیزار شدم...


حال پس از 10 سال متالیکا به دوبی میاید!!


و من نمیدانم که دلم میخواهد دوباره همان دختربچه 18 ساله عاشق شوم یا...